نیـــکی و نیــــکا نیـــکی و نیــــکا ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

نیکــــــــی و نیکــــــــــــــا ،میوه های بهشتی زندگی ما

نیکی و نیکا در 3ومین هفته گرد

  بنام خدا و سلام اومدم بگم امروز نیکی و نیکای من 21روزه شدن... اینم عکساشون...     دخترام خیلی شیطون تر شدن و باید زمان بیشتری رو براشون بذارم مامانی ها بزرگ شدین و انشا... دانشجو شدین و احیانا اگه به جایی رسیدین که مشغول پایان نامه هاتون بودین بدونید که مامانی شما الان هم باید پایان نامه شو به یه جایی برسونه هم باید از شما مراقبت کنه.... حالا بریم سراغ عکساتون هووووووووووووووووووورا   ...
20 آذر 1390

از همه خاله ها ممنونیم که میان بهمون اینجا سر میزنن...

سلام ، سلام و  سلام   از طرف سه تایی مون امروز اومدم از طرف خودم و نیکی و نیکا ی عسلی از همتون تشکر کنم، خیلی ممنون... که مارو دوست دارین   مون دادین   امروز نیکی جون و دیروز نیکا جون ، خیلی بیتابی میکردن و تصمیم گرفتم که یه فکری به حالشون بکنم اولین راهی که به ذهنم رسید این بود که هر دو رو کنار هم بخوابونم قبلا هر کدوم توی گهواره مجزا میخوابیدن... از وقتی که این کارو کردم دخترای گلم آروم گرفتن، نیکی و نیکای من تا قبل از این وقتی بغل مامانیشون میرفتن خوشحال میشدن... من نمیدونستم که کنار هم به آرامش میرسن... اما الان ایمان اوردم ...
12 آذر 1390

نیکی و نیکا در خانه

سلام. امروز نیکی و نیکا اومدن خونه و دل همه رو آب کردن آخی... هیشکی نمیتونه تشخیص بده کدوم نیکیه و کدوم نیکا همش باید توضیح بدم... دخملی های نانازی من 7 روز تو مراقبت ویژه بودن ... و حسابی مامانشونو بزرگ کردن آخه مامانیشون سختی نکشیده بود تا الان اما وقتی نیکی جون و نیکا جون تو مراقبت ویژه بودن کلی نی نی مشکل دار دید که همش دلش میگرفت براشون و گریه میکرد و دعا میکرد   مامانی ها من با دل پر بیمارستانو ترک کردم...  آرزو داشتم بقیه نی نی ها هم حالشون خوب خوب بشه خدا رو شکر میکنم که شما سالمید  اما کاش همه نی نی ها با هم سالم باشن براشون دعا کنید و از خدا ...
7 آذر 1390

نیکی و نیکا بدنیا اومدن هــــــــــــــــــــــــــــــــوراااااااااااااااااااااااااااااااااا

بنام خدا ی مهربون و جون جونی خودم سلام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوبین عزیزای مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان که دارم مینویسم .........اشک شوقم بند نمیاد................ شما رو بدنیا آوردم.......... دقیقا دارم عین اینا اشک میریزم.......... خیلی خوبه خیـــــــــــــــــــــــــــــلی.   باورم نمیشه اصلا...   ابداااااااااااااااا وای وای وای وای خیلی نازین شما......... خیــــــــــــــلی همه دوستتون دارن الان تو NICUبستری هستین  بابایی اومد براتون شیر بیاره اما من حالم خوب نبود و نتونستم از جام تکون بخورم انشا....... فردا میبینمتون ...
1 آذر 1390
1